پایان نامه

از این وبلاگم خوشم نیومد پر شد از غم و حس بد و...

یه چند تا خوبی هم داشت که خیلی خوب بود ، خیلی

 کمکم کرد

دوست داشتم همش پر از شور و نشاط زندگی و حس

 خوب باشه اما انگار نشد بدجور هم نشد ؛ طوری نیست

 این هم شد تجربه

یه فکر هایی تو سرمه... میگن رویاهاتو دنبال کن

الان یکم بزرگتر شدم

یکم به اندازه ی چند سال

دیگه فقط رویاهام رو تو رویا دنبال نمیکنم... البته 

امیدوارم

چون نمیدونم تا چه حد بشه و تا چه حد میتونم و تا چه 

حد  اراده ام یاری میده و خلاصه اینکه نمیدونم تا چه 

 حد 

میتونم مقاومت کنم

اما میخوام یکم بیشتر تلاش کنم یکم بیشتر به خودم 

باور داشته باشم

نمیتونم بگم رویام چیه چون میگن اگه قبل از رسیدن به 

چیزی که آرزوی رسیدن بهش رو دارید ، بگید بهش نمی 

رسید ؛ چون ذهن فکر میکنه بهش رسیده و دیگه براش 

تلاش نمیکنه البته این رو خودمم قبولش دارم

بعضی رویاها رو توی واقعیت نمیشه دنبال کرد به درد 

همون رویا میخورن فقط خیالن مث همین رویای خیالی 

اخیرم که دیگه ولش کردم

به نظرم آدم به نفعشه که

 رویاهایی که دیگه مطمئن میشه 

خیالی بیش نیستن رو هرچه زودتر رهاش کنه و به 

خودش و زندگیش برسه... والا

اما خوب خیلی از رویاها رو آدم میتونه بهش برسه چون 

لازمه ش فقط تلاشه البته خوب ممکنه نشه چند تا رویا 

رو همزمان با هم دنبال کرد چون یا مسیرشون متفاوته یا 

اینکه مقدم و موخر داره ؛ واسه همین باید ببینی 

کدوماش مهم تره ، الویت بندی شون کنی و یکم هم باید 

واقع بین باشی ، امید واهی و الکی هم به خودت ندی

یه نکته ی مهم هم که آدم باید حواسش باشه اینه که با 

طبیعت جلو بره

این اواخر به خصوص این یکی دوسال اخیر یه چند تا 

روش و سبک زندگی جدید به صورت مستقیم و غیر 

مستقیم بهم پیشنهاد شد که خیلی دارم بهشون فکر میکنم 

خیلی جالب اند به نظرم حتما باید تجربه شون کنم

کلا این اواخر خیلی چیزای جدید ، جالب ، هیجان انگیز و 

چالش دار یاد گرفتم

دوست های جدید و خیلی خاصی پیدا کردم که هر روز

 دارم از هر کدوم خیلی درس های زندگی و چیزای خوب 

و جدید یاد میگیرم ؛ هر کدوم توی یه خونواده ی نسبتا 

متفاوت بزرگ شدن که همین همنشینی باهاشون باعث 

پیشرفت من هم میشه... بعضی از دیدگاه هاشون خیلی 

جالبه خوب من هم باید سعی کنم اونا رو با دیدگاه های 

خودم تطبیق شون بدم تا بیشتر پیشرفت کنم

دوستان از این وبلاگ دارم میرم چون همینطور که اول 

متنم گفتم فضای اینجا رو خیلی غم انگیز و آلوده کردم

اما خوب به هر حال وبلاگ از خیلی از فضاهای مجازی 

دیگه که امتحان شون کردم خیلی بهتره و تمیزتره ؛ واسه 

همین شاید یه روز دوباره تصمیم گرفتم یه وبلاگ جدید 

بزنم

واسه تک تک تون آرزوی موفقیت

 توی عرصه ای که توش 

قرار دارید میکنم

راستی برام دعا کنید

خدانگهدار 👋

باش تا صبح دولتت بدمد...

از وقتی من دیگه تو زندگیت نیستم

به جای خندیدن همیشه غمگینی

من شرط میبندم غمگین تر هم میشی

اگه بگم دیگه منو نمیبینی

این نیز بگذرد...

حسابش دستم نیست که چند سال و چند ماه و چند روز و ساعت و دقیقه و ثانیه بود که دوستش داشتم که عاشقش بودم که دوست داشتم من نباشم و او باشد
اما هنوز یک هفته هم نشده که از دستش ناراحت شده ام که قلبم را شکسته که دارم بیخیالش میشوم که دارم نسبت به او سرد میشوم
اینبار واقعا با تمام دفعه های قبل فرق دارد...
چون قلبم را بدجور رنجانده...
من همه جوره سعی ام را کردم که به او بفهمانم دوستش دارم و او همه جوره...
رفتارش تغییر کرده نمیدانم شاید اصلا از اول اینگونه بود
راست میگویند آدم عاشق کر میشود و کور اما من درمورد خودم این را قبول نداشتم مطمئن بودم دارم خوب میبینم و خوب میشنوم اما انگار من هم اشتباه می کرده ام
او بد نبود ، ایراد خاصی هم نداشت اما بعضی کارهایش با حرفش برابری نمیکرد شاید عمدا یا شاید هم سهوا اما فرقی ندارد چون از او انتظارش را نداشتم...
قرار نبود با اسب سفیدش بیاید اما قرار بود مثل یک شاهزاده ی واقعی بیاید
اما الان برایم مثل آدم های معمولی دیگر است با این تفاوت که دیگر حتی اجازه نمیدهم نقش برادرم را داشته باشد...

نشون به اون نشونه...

 

 کی گفته آدم ها توی دنیای مجازی خودشون نیستن... 

اتفاقا آدم ها تو دنیای مجازی همونی میشن که میخوان ، که دوست دارن 

فقط یکم رنگ و لعابش بیشتر میشه ، دروغ هایی که دوست دارن توی واقعیت بگن و نمیتونن رو راحت تر میگن

حرف های راست و حقیقت های تلخی رو که نمیتونن صاف و پوست کنده تو چشات بگن رو مستقیم و غیر مستقیم با پرویی تمام بهت میگن... 

ادم ها تو دنیای مجازی خودشونن خود واقعی شون... فقط باید صبر کنی و از دور ببینی شون تا یکم یکم همه چی رو بفهمی

بغض و تنهایی

💔💔

از وقتی من دیگه تو زندگیت نیستم

به جای خندیدن همیشه غمگینی

من شرط میبندم غمگین تر هم میشی

اگه بگم دیگه منو نمیبینی

نمیدونی...؟!

تو چشمات مال من نیست و

نگات دنبال من نیست و

چشات رو دزدکی دیدم

تو قهوه ات فال من نیست و

نمی دونی دیگه حالی توی احوال من نیست و

نمی دونی

تو از من دلخوری اما این ها اشکال من نیست و

از اون وقتی که هیچ گوشی دیگه اشغال من نیست و

نه تو ، نه هیچ کس دیگه تو استقبال من نیست و

نمی دونی

تو قلب تو دیگه جایی واسه امثال من نیست و

یه ذره دلخوشی حتی توی اقبال من نیست و

بهارش این جوری باشه ، نه امسال ، سال من نیست و

نمی دونی ، نمی دونی ، نمی دونی

ناراحتم ناراحت... فقط همین

این کبد نیست که نقش تصفیه کننده داره... 

این دل آدمه که خیلی سخت داره بعضیا رو از توش بیرون میریزه

اون جگر نیست که خون میشه.... اون دله

اگه آدم فقط عقل داشت و قلب نه 

الان خیلی ها این قدر دو دل نبودن 

الان خیلی ها این قدر غمگین نبودن

الان خیلی ها توی زندگی آدم نبودن

الان وضع خیلی هامون بهتر که چی بگم 

عالی بود عالی 

چقدر بده اطرافیات بهت بگن چی شده و بگن تا حالا هیچ وقت اینجوری ندیدنت و تو فقط تنها چیزی که بتونی بگی اینه که بگی ناراحتم ناراحت 

ص ب ر

امان از صبوری... 

دروووووووووووغــــــــــــــه

همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی

همه میگن که دوباره دل تنگمو شکستی

دروغه

چجوری دلت می اومد منو اینجوری ببینی

با ستاره ها چه نزدیک منو تو دوری ببینی

همه گفتن که تو رفتی ولی گفتم که دروغه

همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم

همه حرفاشون دروغه تا ابد اینجا می مونم

بی تو و اسمت عزیزم اینجا خیلی سوت و کوره

ولی خب عیبی نداره دل من خیلی صبوره

صبوره