بنویس
برایم هر روز از خودت بنویس
از روز های دلتنگی
از غروب های پر از بغض
از روز های بارانی
از چشم های خیس
از قدم زدن های طولانی
از دست های سرد و یخ زده
از چشم های منتظر و نا آرام
از خستگی
از زمین خوردن
از تنهایی
از هرچه که دوست داری
از هرچه که اذیتت میکند
از هرچه دلت را آزرده
بنویس برایم تا من هم برایت بلند بلند بخوانم
روز های بی تو سر کردن را
شب های طولانی زمستان را
عصر های غم انگیز پاییزی را
از شکستن ناگهانی بغض های باران زده
از شکستن غرور رعدوبرق
از هرچه جانم را به لبم رساند