سلام
حال من امروز نسبت به این چند روز خیلی بهتر بود خدارو شکر؛ ولی هنوز خیلی مونده تا عالی و روبراه بشم. منظورم اون حال خوبِ ایده آلِ که امیدوارم همین روزا بهش برسم
نمیدونم چرا و چی میشه که بعضی وقت ها آدم حالش خوبه خیلی هم خوبه بعد یهو یا یه اتفاقی براش میفته یا به هر دلیلی حال و هوای یجور دیگه میشه ، همیشه هم اینطور نیست که حالش بد و نامیزون بشه ها نه ولی آدم انگار خودش میخواد توی اون حال خوبه بمونه
خلاصه دوست دارم این حال خوب امروزم بازهم تکرار بشه ولی تکراری نشه و هرروز بهتر از دیروز بشه
امروز یکی از دوستامو دیدم که خیلی دلم هواشو کرده بود ،خیلی آدم با نشاط و پرانرژی ایه ولی خب زود خدافظی کردیم و زیاد نشد باهم حرف بزنیم ولی ایشالا که دوباره میبینمش
وای که چقدر امروز به چیزای مسخره خندیدم ، به نظرم کمش بد نیست ولی دیگه خدایی امروز خیلی زیادی خندیدم ؛ من خودم بیشتر لبخند های نمکی رو دوست دارم که توش واقعا معلومه طرف خوشحالم نه اینکه مصنوعی بخنده خنده های بعضی ها هم که بدجور به دل آدم میشینه (بیشتر منظورم از جنس خودمه😉)
غذای سلف هم که هربار باید یه چیزیش کم بشه امروز جاتون خالی جوجه بود ولی خب گوجه نداشت که البته هم گرون شده و هم شاید چون من زیاد نمیخورم نداده بودن😂 ولی سووووووپ ش خیلییییی خوشمزه 😋بود
البته سوتفاهم نشه ها من زیاد آدم شکمویی نیستما ولی زیاد شکمم گشنش میشه دست خودش هم نیستا 😅
از درسا هم که دیگه نگم که اگه یکم نجنبم عقب میمونم بدجووور
دیگه چی بگم 🤔🤔🤔
اهان بزار این هم بگم، امروز سر یکی از کلاسا ردیف اول نشسته بودم ،کلاس هم که ماشالا قوطی کبریت تعداد هم که ماشالا زیاااد ، هیچی فکر کنم یه ده دقیقه ای از کلاس گذشته بود که یکی از آقا پسرای همکلاسی به همراه دوستش که همراهیش کرده بود با دوتا عصای کمکی در میزنه و وارد کلاس میشه و از قضا همه ی صندلی ها تا اخر پر و یه تک صندلی کنار من خالی ، هیچی دیگه میاد میشینه روی صندلی کنار من پسر بدی نیست ولی نمیدونم چرا عقلش نرسید یکم صندلی رو ببره اون طرف تر حالا این به کنار ، آرنجش که از اول تا آخر روی صندلی من بود و کجای دلم بزارم ؟
پاش شکسته بودا ولی نمیدونم چرا جزوه نمی نوشت ؟!
حالا همه ی اینا یه طرف حرف دوستم یه طرف دیگه که میگفت چه خطت خوب شد!😐
راستش این استادش آروم مینوشت خب مسلما منم آروم مینوشتم خب معلومه که آدم خطش بهتر از وقتی میشه که تند تند و عجله ای مینویسه
نمیدونم والا فکر نمیکنم دلیل دیگه ای داشته باشه ولی شاید هم اون لحظه دلم واسه چشای اون بیچاره سوخت که همش زل زده بود به جزوه ی من
امروز اتفاقای دیگه ای هم افتاد که همش خیلیه بخوام بنویسم
خب بریم بیایم یه استراحت بکنیم ، به شرط حیات ایشالا بازم مینویسم
اگه متن خوشگل مشگل هم نوشتم واسه تون میزارم
بای تا های💖